پسر كوچكي وارد مغازه اي شد، جعبه نوشابه را به سمت تلفن هل داد و بر روي جعبه رفت تا دستش به دكمه هاي تلفن برسد و شروع كرد به گرفتن شماره. مغازه دار متوجه پسر بود و به مكالماتش گوش مي داد.

پسرك پرسيد: خانم، مي توانم خواهش كنم كوتاه كردن چمن هاي حياط خانه تان را به من بسپاريد؟زن پاسخ داد: كسي هست كه اين كار را برايم انجام مي دهد !

پسرك گفت: خانم، من اين كار را با نصف قيمتي كه او مي دهد انجام خواهم داد . زن در جوابش گفت كه از كار اين فرد كاملا راضي است.

پسرك بيشتر اصرار كرد و پيشنهاد داد:خانم، من پياده رو و جدول جلوي خانه را هم برايتان جارو مي كنم. در اين صورت شما در يكشنبه زيباترين چمن را در كل شهر خواهيد داشتمجددا زن پاسخش منفي بود.

پسرك در حالي كه لبخندي بر لب داشت، گوشي را گذاشت. مغازه دار كه به صحبت هاي او گوش داده بود به سمتش رفت و گفت: پسر، از رفتارت خوشم آمد ؛ به خاطر اينكه روحيه خاص و خوبي داري دوست دارم كاري به تو بدهم.پسر جواب داد: نه ممنون، من فقط داشتم عملكردم را مي سنجيدم. من همان كسي هستم كه براي اين خانم كار مي كند.


شاعر شهرستان ورامین :: Abolghasem karimi

گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_35

گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_36

گردآوری:داستان کوتاه آموزنده_34

گرداوری داستان کوتاه آموزنده_33

گرداوری داستان کوتاه آموزنده_32

گرداوری داستان کوتاه آموزنده_31

گرداوری داستان کوتاه آموزنده_30

پسرك ,خانم،
مشخصات
آخرین جستجو ها